اختصاصی چابک آنلاین؛
راه های مهم نجات اقتصاد دیجیتال در کشور
در هیاهوی تلاشها برای نجات اقتصاد دیجیتال، دولتها پیوسته در حال تزریق بودجه، برگزاری همایش و در عین حال، اصلاح قوانین داخلی هستند،اما اینها آدرسهای فرعی است.

یک «شاهرگ حیاتی» که اکوسیستم را به کما برده، نادیده گرفته شده است.
تا زمانی که این شریان اصلی مسدود باشد، هر سرمایهگذاری داخلی، ریسکی بزرگ با بازدهی محدود است.
مسئله فوری اقتصاد دیجیتال، «اتصال» به افقهای جهانی است، نه چیز دیگر.
تصور کنید یک ورزشکار المپیکی با بدنی ورزیده را در یک اتاق حبس کردهاید.
به او بهترین غذا و بهترین تجهیزات ورزشی را میدهید، اما اجازه خروج و رقابت در میدان جهانی را از او سلب میکنید.
چه اتفاقی میافتد؟
او به تدریج انگیزه خود را از دست میدهد، عضلاتش تحلیل میرود و در نهایت، بهترین سالهای عمر حرفهای خود را در انزوا می گذراند.
این، داستان امروز اقتصاد دیجیتال در کشور است.
ما میزبان یکی از باهوشترین و خلاقترین نسلهای جوان منطقه هستیم؛ برنامهنویسان، طراحان و کارآفرینانی که میتوانند در بازارهای جهانی بدرخشند.
اما آیا آنها اجازه رقابت جهانی دارند؟
دولت اگر بخواهد فقط یک کار، و تنها یک کار فوری انجام دهد، باید تمام تمرکز و توان دیپلماتیک و فنی خود را برای ایجاد این بستر بگذارد.
آن یک مسئله این است:
ایجاد یک بزرگراهی دوطرفه برای تبادل «پول» و «دیتا» با جهان خارج، زیرا این امر یک شاهکلید است و بقیه مسائل، قفلهای کوچکتر؟
معمای سرمایهگذاری: چرا سرمایهگذار ریسک نمیکند؟
در اکوسیستم استارتاپی ایران، همه از کمبود سرمایههای خطرپذیر (VC) گلهمندند.
اما آیا مشکل واقعاً نبودِ پول است؟ خیر. مشکل، نبودِ «چشمانداز بازگشت سرمایه» (Exit Strategy) در کلاس جهانی است.
یک سرمایهگذار هوشمند، پول خود را در استارتاپی میگذارد که پتانسیل چند صد برابر شدن را داشته باشد.
این پتانسیل در کجاست؟
فروش به غولهای خارجی (M&A): یکی از جذابترین راههای خروج برای سرمایهگذار، فروش استارتاپ موفق به یک شرکت بزرگ بینالمللی (مانند گوگل، مایکروسافت، یا تنسنت) است. به دلیل تحریمها، این گزینه برای استارتاپهای ایرانی تقریباً در احتمالی بسیار ضعیف قراردارد.
* عرضه اولیه سهام (IPO) در بورسهای معتبر: رؤیای هر استارتاپی، عرضه سهام در بورس نزدک یا شانگهای است.
این مسیر نیز مسدود است.
وقتی بزرگترین و سودآورترین سناریوهای خروج از سرمایهگذاری از روی میز حذف میشوند، سرمایهگذار مجبور است به بازار کوچک داخلی و بازدهی محدود آن قناعت کند.
در نتیجه، محافظهکار میشود، ارزیابیها (Valuation) پایین میآید و پول به سختی به سمت ایدههای جسورانه حرکت میکند.
۲. فرار مغزها
یک متخصص هوش مصنوعی ایران را ترک میکند، نه لزوماً برای درآمد بیشتر، بلکه برای «فرصت رشد».
او میداند در ایران:
* به ابزارهای کلیدی توسعه (سرویسهای ابری آمازون و گوگل) دسترسی ندارد.
* نمیتواند محصول خود را به دنیا بفروشد.
* نمیتواند سرمایهگذار خارجی جذب کند.
* سقف آرزوهایش، بازار ۸۵ میلیونی ایران است، نه بازار ۷ میلیاردی جهان.
بنابراین، مهاجرت نخبگان یک «انتخاب» نیست.
باز کردن کریدورهای مالی و دادهای، قویترین سیگنال برای «ماندن» و «ساختن» است.
راه حل چیست؟
یک اکشنپِلَن فوری برای دولت
تمرکز بر این شاهکلید، به معنای حرکت به سمت اقدامات عملی است:
دیپلماسی دیجیتال، فوری.
مذاکره با کشورهای همسایه و دوست (ترکیه، امارات، عمان، چین، روسیه) برای ایجاد یک «کانال سبز مالی» مخصوص شرکتهای دانشبنیان و فریلنسرها.
این یک مسئله مهم ملی-اقتصادی است و باید در بالاترین سطوح دیپلماتیک پیگیری شود.
به رسمیت شناختن واقعیت کریپتو: رمزارزها دیگر یک انتخاب نیستند، یک واقعیت برای بی اثر کردن تحریمها هستند.
دولت باید رگولاتوری هوشمند و امن برای استفاده کسبوکارها از «استیبلکوینها» (مانند تتر) به عنوان ابزار موقت تبادلات مالی ایجاد کند.
اینترنت طبقاتی برای تولید: برای شرکتهای دانشبنیان و توسعهدهندگان شناسنامهدار، باید «اینترنت ویژه صادرات» فراهم شود. اینترنتی بدون محدودیتهای داخلی که به آنها اجازه دهد به ابزارهای جهانی متصل شوند و رقابت کنند.
این یعنی توانمندسازی خط مقدم جنگ اقتصادی است.
حرف آخر:
پرداختن به سرعت اینترنت داخلی، قوانین بیمه و مالیات و تلاش برای جذب سرمایه داخلی، همگی ضروری هستند؛ اما اینها مانند آماده کردن زیرساخت های فرعی یک شهر هستند، در حالی که تمام خروجیهای اصلی و بزرگراههای آن به دنیای خارج باید وسیع تر شوند.
دولت بابد شاهرگ اتصال به اقتصاد جهانی را ترمیم کند، آنگاه خون تازه در رگهای این اکوسیستم اقتصاد دیجیتال به جریان خواهد افتاد و خود، راهش را برای جذب سرمایه و رشد پیدا خواهد کرد.
مدیرعامل مرکز نوآوری بیمه و مالی پلنت