شناسه خبر : 21813

۲۰ ساعت هم بیمه ندارم!

۲۰ ساعت هم بیمه ندارم!

ملی‌پوش سابق دوچرخه‌سواری گفت: پسرم دوست داشت وارد رشته من شود، اما پس از دیدن این روز‌های من تصمیم گرفت وارد رشته دیگری شود.

به گزارش چابک آنلاین به نقل از میزان، حمید شیری، درباره شرایط این روز‌های خود پس از بازنشستگی از رشته دوچرخه‌سواری اظهار داشت: سال ۱۳۷۸ دوچرخه سواری را شروع کردم و از سال ۱۳۸۰ رسما به صورت حرفه‌ای وارد این رشته شدم و اکنون هم حدود ۴-۵ سال است این رشته را کنار گذاشته‌ام.

وی ادامه داد: همیشه تلاش می‌کردم در حد توانم پرچم کشورم را بالا نگه دارم و خوشبختانه به لطف خدا در این امر هم موفق بودم. البته گلایه‌ای از مسئولان دارم و آن هم اینست به من قول حمایت می‌دادند، اما این اتفاق هیچ وقت رنگ واقعیت به خود نگرفت.

*اکنون که بازنشسته شده‌ام دیگر مرا نمی‌شناسند

شیری تصریح کرد: زمانی که مدال می‌گرفتم آن‌ها از این اتفاق خوشحال و مسرور بودند و شروع به گرفتن عکس یادگاری می‌کردند، اما اکنون که بازنشسته شده‌ام دیگر مرا نمی‌شناسند. انتظارم اینست که حمایتم کنند، زیرا هم مقام آسیایی دارم و هم در بیشتر تور‌های آسیایی صاحب پیراهن طلایی شده‎ ام و بهترین عناوین را کسب کرده‌ام.

ملی‌پوش سابق دوچرخه‌سواری با اشاره به اینکه اکنون مشغول « دستفروشی » در کنار خیابان است، گفت: بعد از ۲۱ سال ورزش حرفه‌ای اکنون چرا باید دستفروشی کنم؟ این شغل برای آدم عادی مشکلی نیست، اما برای من که این همه مدال و افتخار دارم واقعاً خجالت‌آور است. مسئولان باید خجالت بکشند که من به این وضعیت دچار شده‌ام. همانطور که در دوران قهرمانی ۶ ماه از خانه دور بودم و به افتخار آفرینی برای کشورم فکر می‌کردم اکنون هم فقط توقع حمایت دارم. شاید خیلی‌ها باورشان نشود، اما به اندازه ۲۰ سالی که رکاب زده ام حتی ۲۰ ساعت هم بیمه ندارم!

*دردم را باید به چه کسی بگویم؟

شیری افزود: دردم را باید به چه کسی بگویم که بلال فروشی می‌کنم؟ آقایان مسئولی که کنار بخاری نشسته‌اید و سال جدید را پیش خانواده نشسته‌اید، بیایید و جواب دهید. چرا باید حمید شیری بعد از ۲۰ سال مدال‌آوری کنار خیابان بلال فروشی کند. با اینکه دستکش دارم، اما بازهم از سرما دستانم یخ می‌زند و هنگامی که به خانه برمی‌گردم از دست درد تا صبح خوابم نمی‌برد. به ورزشکارانی که تازه این رشته را شروع کرده‌اند توصیه می‌کنم پشت‌شان به هیچ نهادی گرم نباشد و بهتر است به شغل دیگری روی بیاورند، زیرا دوست ندارم به سرنوشت الان‌ من دچار شوند.

وی در پایان گفت: پسرم دوست داشت وارد رشته من شود، اما پس از دیدن این روز‌های من تصمیم گرفت وارد رشته دیگری شود. خداراشکر یک بار نشد تست دوپینگم مثبت شود، زیرا سالم ورزش کردم، اما اکنون فکر می‌کنم راه را اشتباه رفته‌ام. در سال جدید خانواده خودم را در روستا رها کرده‌ام و به دنبال فروختن بلال هستم. مأموران شهرداری هم هر روز چند روز یک بار می‌آیند و بساطم را جمع می‌کنند و با خودشان می‌برند. آقایان فرماندار و شهردار لطفا به داد من برسید.

ارسال نظر